English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2455 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scale of weights U جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scaleweight U وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
standing U موقعیت تیم در جدول مسابقه ها
weight for age race U مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
too much of a good thing U غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
manning table U جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
spelling table U جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index U جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
endurance U تحمل
longanimity U تحمل
good humor U تحمل
tolerances U تحمل
toleration U تحمل
passiveness U تحمل
tolerance U تحمل
enduringness U تحمل
vasbyt U تحمل کردن
impassibility U تحمل ناپذیری
bide U تحمل کردن
sustain U تحمل کردن
sustained U تحمل کردن
sustains U تحمل کردن
suffers U تحمل کردن
weathered U تحمل یابرگزارکردن
weather U تحمل یابرگزارکردن
forbearance U تحمل امساک
suffer U تحمل کردن
suffered U تحمل کردن
dure U تحمل کردن
forbore U تحمل کرد
lie down under U تحمل کردن
sit down under U تحمل کردن
to give support to U تحمل کردن
dree U تحمل کردن
bearable U تحمل پذیر
intolerability U تحمل ناپذیری
to bear out U تحمل کردن
withstood U تحمل کردن
tolerated U تحمل کردن
tolerates U تحمل کردن
tolerating U تحمل کردن
endure U تحمل کردن
endured U تحمل کردن
intolerable U تحمل ناپذیر
keep up U تحمل کردن
defrayal U تحمل هزینه
insupportable U تحمل ناپذیر
tolerator U تحمل کننده
thole U تحمل کردن
tolerate U تحمل کردن
insufferable U تحمل ناپذیر
intolerableness U تحمل نا پذیری
withstands U تحمل کردن
intolerancy U عدم تحمل
undergoes U تحمل کردن
undergoing U تحمل کردن
undergone U تحمل کردن
withstanding U تحمل کردن
withstand U تحمل کردن
put up with U تحمل کردن
undergo U تحمل کردن
endures U تحمل کردن
intolerance U عدم تحمل
bearing capacity U فرفیت تحمل
bearing capacity U قدرت تحمل
unbearably U تحمل ناپذیر
abhide U تحمل کردن
endurable U تحمل پذیر
abiding U تحمل کننده
supportable U قابل تحمل
frustration tolerance U تحمل ناکامی
tolerable U تحمل پذیر
bearing capacity U گنجایش تحمل
impossible [colloquial] <adj.> U تحمل ناپذیر
beyond bearing U غیرقابل تحمل
fault tolerance U تحمل نقص
beyond bearing U تحمل ناپذیر
expected time U زمان تحمل
unbearable U تحمل ناپذیر
tolerable U قابل تحمل
tolls U تحمل خسارت
support U تحمل کردن
stand U تحمل کردن
take it <idiom> U تحمل مشکلات
weathers U تحمل یابرگزارکردن
sufferable U تحمل پذیر
sustainable U قابل تحمل
tolling U تحمل خسارت
good humouredly U با صبر و تحمل
toll U تحمل خسارت
experiencing U تحمل کردن
experiences U تحمل کردن
experience U تحمل کردن
stomachs U اشتها تحمل کردن
fault tolerance U قدرت تحمل نقص
tolerably U بطور قابل تحمل
taxpaying capacity U تحمل کل بار مالیات
intolerably U بطور تحمل ناپذیر
borne U تحمل کرده یاشده
stress tolerance U تحمل فشار روانی
to live through something U چیزی را تحمل کردن
insupportably U بطور تحمل ناپذیر
insufferably U بطور تحمل ناپذیر
stomaching U اشتها تحمل کردن
intolerable U غیر قابل تحمل
stomached U اشتها تحمل کردن
stomach U اشتها تحمل کردن
unsustainable <adj.> U غیر قابل تحمل
bearingly U از روی تحمل و بردباری
tolerances U حدود قابل تحمل
tolerance U حدود قابل تحمل
gameness U طاقت تحمل مصائب
intolerantly U بدون تحمل متعصبانه
breaking load U حداکثر تحمل بار
outstand U بیشتر تحمل کردن
smooth something over <idiom> U بهتریا قابل تحمل تر شدن
bearing U قسمت تحمل کننده بار
i am out of p with it U دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
bears U تاب اوردن تحمل کردن
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
to suffer a loss U ضر ر دادن تحمل خسارت کردن
comports U جور بودن تحمل کردن
bear U تاب اوردن تحمل کردن
comporting U جور بودن تحمل کردن
comported U جور بودن تحمل کردن
to champ the bit U چیزیرابابی صبری تحمل کردن
to sustain a loss U ضر ردادن تحمل خسارت کردن
comport U جور بودن تحمل کردن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
at the top of one's bent U تا انجا که می توان تحمل کرد
bete noire U ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
tail boom U پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
ties U عضو تحمل کننده کشش
insufferable U تن در ندادنی غیر قابل تحمل
tie U عضو تحمل کننده کشش
curbed U جدول
curbing U جدول
curb U جدول
scheduled U جدول
tableau U جدول
tableaus U جدول
schedules U جدول
chart U جدول
curbs U جدول
irrigation channel U جدول
kerb=curb U جدول
charting U جدول
charted U جدول
logs U جدول
tableaux U جدول
schedule U جدول
charts U جدول
log U جدول
kerb U جدول
scale U جدول
tables U جدول
tabling U جدول
border stone U جدول
kerbs U جدول
tabled U جدول
chamfered kerb U جدول پخ
table U جدول
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
tolerance U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
tolerances U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
on line fault tolerant system U سیستم تحمل خرابی درون خطی
broad shoulders U نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
unbearable U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
transient U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
overweight U تحمل وزن اضافه از طرف اسب
transients U وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
unbearably U غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
character table U جدول شناسایی
table look up U مراجعه به جدول
tabularly U جدول وار
cells U خانه جدول
table look up U جستجوی جدول
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1they have to be self-consistently determined.
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com